واژهٔ تمدن به تلقیهای گوناگون از حالتهای جامعه انسانی میپردازد. اشاره به تکامل و شکلگیری روابط بشری یکی از جنبههای رایج این کلمه در زبان ادبی است.
کلمه تمدن معانی خیلی مختلف و متفاوتی دارد که به جامعهٔ بشری مربوط میشوند. کلمه تمدن از کلمه لاتینی شهرنشین بودن یا شهروندان civis و شکل وصفی آن civilis مشتق میشود. کلمه متمدن شدن اساسا به معنی شهرنشین بودن، که توسط افراد جایگزین و انتخاب شده و موقعیت قانونی آن جامعه اداره میشود، میباشد تمدن روم قانون افراد غیرنظامی همه روی هم در یک کتاب بزرگ و کامل Corpus Juris Civlis در سده ۱۶ برای امپراتور ژوستینیان (۴۸۳ (پیش از میلاد) تا ۵۶۵ (پیش از میلاد) ) جمع آوری شده است. که مورد استفاده امپراتور ژوستینیان که دوباره کشف شده و توسط استادان و کارشناسان قانون در اولین دانشگاه که در اروپای غربی در بلوگنا در سده ۱۱ تأسیس شده بود مورد استفاده قرار گرفته است. از سال ۱۳۸۸ کلمه civil به زبان انگلیسی وارد شده و به عنوان تمدن به معنی قانونی که مراحل اعمال جنایی و قانونی رابرای شهروندان انجام میدهد، در سال ۱۷۰۴ بکار رفته است. این واژه درسال ۱۷۲۲ با مفهومی نزدیک به واژهٔ تمدن استفاده شده است که معنی آن متضاد و مخالف بربریت بوده است.
تمدن را می توان به شکل کلی آن عبارت از نظم اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می شود و جریان پیدا می کند. در تمدن چهار رکن و عنصر اصلی را تشخیص داد که عبارتند از 1- پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی 2- سازمان سیاسی 3- سنن اخلاقی 4- کوشش در راه معرفت و بسط هنر
در سادهترین حالت تعریف ادبی کلمه تمدن به معنی یک جامعه ترکیبی و پیچیده است. از نظر فنی انسان شناسها مفهوم تمدن را در شمار بسیاری مردمانی که در شهرها زندگی میکنند و غذا و خوراک خود را از کشاورزی تهیه میکنند، در جامعههای به هم پیوسته با مردمانی که در گروههای نمادیک زندگی میکنند، در جامعههای قبیلهای با مردمانی که در گروهها و محلهای کوچک زندگی میکنند، در مردمان وابسته به هم بیابانگرد کوچکننده که با شکارکردن و جمعآوری مواد غذایی زندگی میکنند، و نیز در قبیلههایی که با کارکردن در باغهای تولید گل و میوه و سبزیجات امرار معاش میکنند مییابند. البته، وقتی که این کلمه به صورت صفت استفاده میشود، فقط به بعضی از گروههای بشری اطلاق میشود و شامل جوامع و مردمان دیگر نمیشود.
کلمه تمدن بعضی وقتها میتواند به جامعهٔ بشری به صورت کلی اشاره کند مانند آنچه که در جملههای «یک جنگ هستهای میتواند تمدن بشریت را محو کند» یا جمله «من خوشحال هستم که پس از هفتهها گم شدن و سرگردانی در میان وحشیها به سلامتی دوباره به تمدن خود بر میگردم». بعلاوه، این کلمه در این مورد برای اشاره بالقوه به تمدن جهانی استفاده میشود.
کلمه تمدن همچنین میتواند به معنی استانداردی برای رفتار مشابه رفتار محترمانه و رسمی اجتماعی استفاده شود. رفتار متمدن یا مدنی نقطه مقابل بربریت یا رفتار بد و ناخوشایند تلقی میشود. در این مفهوم، تمدن به معنی مهارت و تخصص نیز میباشد. به عنوان مثال، مردمی که در یک روستایی کوچک کار میکنند اما دارای مهارتهایی هستند، میتوانند افراد متمدن یا مدنی بشمار آیند. تعریف تمدن :تمدن یعنی سبک زندگی مجموعه ای از انسان ها که در یک دوره ی تاریخی در یک منطقه ی جغرافیایی زندگی می کردند و دارای اهداف مشترکی بودند و دستاوردهای خاصی داشتند.در این تعریف سبک زندگی رکن اساسی تمدن است وهمچنین تاکید می شود بر دوره ی تاریخی و منطقه ی جغرافیایی که دوره ی تاریخی می تواند کوتاه یا بلند و منطقه ی جغرافیایی می تواند کوچک یا بسیار وسیع باشد ، عنصر دیگر تعریف دستاوردها هستند که بدون آن تمدن معنای خود را از دست می دهد، و همچنین یک جامعه ی بی هدف در تعریف تمدن نمی گنجد(محمد باقر احمدی)
گوردون چایلد خصوصیات ممیزه ی تمدن را این گونه توضیح می دهد: « ..گردآمدگی جمعیت های بزرگ در شهرها، تفکیک تولیدکنندگان اولیه( ماهیگیران، برزگران، و از این قبیل) به افزارمندان متخصص تمام وقت، بازرگانان، ماموران دولتی، روحانیون، و حکمرانان در میان جمعیت ها، تمرکز موثر قدرت اقتصادی و سیاسی؛ استفاده از علائم قراردادی برای ثبت و انتقال اطلاعات (خط)، و همچنین واحدهای قراردادی اوزان و مقادیر، زمان و مکان، که به پیدایش نوعی علم ریاضی و تقویمی انجامیده اند. »[۱]
« همه ی تمدن ها، و از جمله تمدن های بزرگ امروزی و عهد باستان، فقط نمونه های خاصی از فرهنگ به شمار می روند، که از نظر کمیت محتوایی شان و پیچیدگی الگوبندی شان از یکدیگر متمایزند، ولی از لحاظ کیفیت با فرهنگ های اقوام به اصطلاح نامتمدن فرقی ندارند. » [۱]
تمدن میتواند توصیف کنندهٔ فرهنگ یک جامعه پیچیده و بزرگ یا فقط توصیف کنندهٔ یک جامعه باشد. هر جامعه، تمدن، یا فاقد مجموعه بخصوصی از عقاید و آداب و رسوم است و یا مجموعه خاصی از این ویژگیها و هنرها را دارد که آن را منحصر بفرد میسازد. تمدنها بیشتر بر فرهنگ تأکید دارند که در برگیرنده ادبیات، هنرهای تخصصی و حرفهای، معماری، مذهب سازمان یافته، و رسوم و سنتهای پیچیدهای است و همه اینها در خدمت توسعه یک جامعه خاص هستند. طبیعت تمدن چنان است که همواره میخواهد گسترش بیابد و افراد بیشتری تابع آن شوند.
به هر صورت بعضی از قبیلهها یا مردم حتی امروزه در سال (۲۰۰۸) غیر متمدن ماندهاند. این فرهنگها ابتدایی نامیده میشوند. آنها دولتی براساس سلسله مراتبهای سازمانی، مذهب سازمان یافته، سیستم نگارش یا پول ندارند. ممکن است سلسله مراتب کمی وجود داشته باشد، برای مثال احترام به افراد مسنتر و بزرگترها، که یک مورد دو جانبه و بدون زور و اجبار با نوعی از توافق دو جانبه باشد. ممکن است دولتی درآنها وجود نداشته باشد، یا حداقل نوع متمدنی از دولت نباشد که ما بیشتر با آن آشنا هستیم.
جهان متمدن با معرفی و شناساندن کشاورزی، نگارش و تالیف، و مذهب به جوامع قبیلهای ابتدایی گسترش مییابد. بعضی قبیلهها با میل و رضایت رفتارهای متمدن و مدنی را اختیار و قبول میکنند. اما بعضی تمدنها با زور و اجبار گسترش مییابند: اگر قبیلهای نخواهد که از کشاورزی استفاده کند یا مذهب معینی را قبول کند اغلب با زور و اجبار از سوی مردمان متمدن و پیشرفته مجبور میشود که قبول کند، و معمولاً این اجبار مردمان متمدن به خاطر تکنولوژی پیشرفته آنها موفق میشود. مردمان متمدن و پیشرفته اغلب از مذهب به عنوان یک معیار برای متمدن بود خود استفاده میکنند، و ادعا میکنند که مردمان غیر متمدن عقب افتاده و بربر میباشند.
برای جهان غیر متمدن خیلی مشکل است که با زور و قهر و خشونت افراد متمدن مقابله کند چون این کار به معنی مقابله با استانداردهای جهان متمدن و به مفهوم زور و خشونت مدرن (جنگ) میباشد. آنها برای هرگونه مقابله و جنگ با جهان متمدن باید آمادگی و توسعه لازم را بیابند.
بنابراین، فرهنگ پیچیدهای که با تمدن همراه است، گرایش به گسترش و نفوذ در فرهنگهای دیگر دارد و در بعضی مواقع آنها را در خود هضم و محو میکند ( نمونه این واقعیت تمدن چینی و نفوذ آن در کره، ژاپن، ویتنام و غیره است) بعضی تمدنها واقعا فرهنگهای بزرگ و عظیم جهانی دارند که شامل ملتها و مناطق بسیاری میشوند.
بسیاری از تاریخ نویسان درمورد این فرهنگهای گسترده جهانی مطالعه و تحقیق کردهاند و تمدنها را به مانند واحدهای مجزا تصور کردهاند. آوسوالد اسپنگر که یکی از فلاسفه اوایل سده ۲۰ است از کلمه آلمانی Kultur، مترادف Culture برای بیان مفهومی که ما تمدن مینامیم استفاده میکند. او گفته است که پیوستگی تمدن براساس یک سمبل فرهنگی مجرد است. تمدنها از آغاز تشکیل و در مدت حکومت و استیلا و افول و فروپاشی خود چرخههای مختلفی را تجربه میکنند.، اغلب توسط یک تمدن جدید و با یک فرهنگ نوین قوی، که براساس یک سمبل جدید فرهنگی شکل میگیرد جایگزین میشوند. گوردون چایلدباستانشناس سرشناس استرالیایی در ۱۴ اوریل ۱۸۹۲ بدنیا آمد. وی تحصیلات خویش در خصوص باستانشناسی را در دانشگاههای سیدنی و آکسفورد ادامه داد. وی در دانشگاههای مختلفی همچون دانشگاه لندن به تدریس باستانشناسی پرداخت. باستانشناسی بدون گوردون چایلد شاید امروزه فاقد بسیاری از مبانی باستانشناسی بود.وی در ۱۹ اکتبر ۱۹۵۷ در حالی دنیا را وداع گفت که پس از بازنشستگی از دانشگاه لندن قصد نگارش کتابی دیگر را داشت که اجل به او فرصت این کار را نداد. رخى از آراء گوردون چایلد را در انسانشناسى مىتوان در دو کتاب سیر تاریخ و انسان خود را مىسازد جستجو کرد. او براى تکامل تکنولوژى اهمیت زیادى قائل است و مىگوید تکامل تکنولوژى کلیدى است که فهم مراحل فرهنگى و اجتماعى انسان را بیشتر مىکند.هر مرحلهاى تکامل و تحولات تکنولوژیک را بهعنوان یک انقلاب فرهنگى - اجتماعى مىداند، مثلاً مىگوید: وقتى انسان از ۹ هزار سال پیش به اهلى کردن نباتات و دامها پرداخت، در واقع به یک انقلاب فرهنگى عظیمى دست زده است، این انقلاب تولید مازاد را در پى داشته که حاصل آن رشد جمعیت بوده است.