معماران مشهور دنیا (۱) ….
خوزه رافائل :
:
خوزه رافائل Moneo Vallés (متولد ۱۹۳۷ ۹مه) معمار اسپانیایی است. او در Tudela اسپانیا متولد شد و جایزه Pritzker برای معماری در سال ۱۹۹۶ به دست آورد. او در ETSAM دانشگاه فنی مادرید (UPM) درس می خوانده که از آن مدرک معماری خود را در سال ۱۹۶۱ دریافت کرد. از ۱۹۵۸-۱۹۶۱ او در دفتری در مادرید از معمار فرانسیسکو خاویر de Oíza Sáenz کار کرده است. او معماری را در نقاط مختلف در سراسر جهان آموزش داده و بین سالهای ۱۹۸۵-۱۹۹۰ رئیس دانشکده طراحی تحصیلات تکمیلی دانشگاه هاروارد بود ، جایی که او می باشد ا Josep Lluís Sert اولین استاد معماری بود. او در مه ۱۹۹۷ در مادرید هییت علمی در دانشگاه Bellas Artes de San Fernando شد.
بناهای اسپانیایی طرح خود شامل بازسازی کاخ Villahermosa (موزه (Thyssen – Bornemisza در مادرید ، موزه ملی هنر روم در مریدا ، توسعه ایستگاه راه آهن Atocha مادرید ، کارخانه Diestre در ساراگوسا ، بنیاد پیلار و جوآن Miró در Majorca مقر Bankinter (باز هم در مادرید) ، تالار شهرداری در لگرنیو. وی همچنین پیوست تالار شهرداری مورسیا ، که در سال ۱۹۹۸ تکمیل شد طراحی کرده است. آخرین کار وی گسترش موزه پرادو و توسعه بانک اسپانیا ، که تقریبا بکلی تقلید کورکورانه تکثیر از ساختمان های موجود بوده است.
برخی از آثار برجسته Moneo در ایالات متحده عبارتند از کلیسای بانوی ما از فرشتگان در لس آنجلس ، موزه هنر دیویس در کالج Wellesley در ماساچوست و ساختمان آدری جونز بک (گسترش موزه هنرهای زیبای هوستون). Moneo همچنین مرکز Chace ، ساختمان جدید برای دانشکده طراحی رود آیلند طراحی کرده است.او در حال حاضر شاغل در ادارات داخلی وابسته به ساختمان علوم در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک است.
لئوناردو داوینچی
لئوناردو داوینچی (۱۵ آوریل ۱۴۵۲ - ۲ مه ۱۵۱۹) دانشمند و هنرمند ایتالیایی دوره رنسانس است که در رشتههای نقاشی، ریاضی، معماری، موسیقی، کالبدشناسی، مهندسی، تندیسگری، و هندسه برجسته بود.
عدهای از محققان ایتالیایی با تحقیق بر روی اثر انگشت بازسازی شدۀ وی، او را دارای ریشۀ عربی و اهل خاورمیانه
برشمردهاند.[۱] داوینچی را کهنالگوی «فرد رنسانسی» دانستهاند. وی فردی
بینهایت خلاق و کنجکاو بود. او نظریات خود را در مجموعه یادداشتهایی که
بالغ بر هزاران صفحه می باشند، ثبت کرده است. او طرحهای مبتکرانهای را
برای ساخت سلاحهایی مانند توپهای بخار، ماشینهای پرنده و ادوات زرهی
ارائه کرده بود، هرچند که بسیاری از آنها هرگز ساخته نشدند.
داوینچی اولین طراح هواپیما و صدها اثر معماری دیگر بهشمار میرود. یکی
از طرحهای ابتکاری او لباس غواصی و زیر دریایی جنگی است. او همچنین مسلسل،
تانک نظامی، ساعتی که به ساعت داوینچی معروف است، کیلومتر شمار و چیزهای
دیگر را طراحی یا اختراع کرد و با استفاده از خط معکوس برای طراحیهای خود
یادداشتهایی را نوشته است، که آنها را فقط در آینه میتوان خواند. شهرت
جهانی داوینچی بیشتر بهخاطر نقاشیهای شام آخر و مونالیزا است.
زاها حدید
زاها حدید در سال ۱۹۵۰ در بغداد در خانوادهای روشنفکر و مسلمان متولد شد. او تحصیلات دوران ابتدایی را در یکی از دیرهای کاتولیک فرانسویزبان بغداد سپری کرد. پس از آن، بهسبب جوّ فرهنگی خانواده، با حمایت والدینش و روابط گستردهشان به آرزوی ایام کودکیاش تحقق بخشید و بعد از گذراندن دورة ریاضیات در دانشگاه امریکایی بیروت (۱۹۶۸ـ۱۹۷۱) به مدرسة معماری AA۱لندن رفت و بدین ترتیب وارد دنیای مردانة معماری شد. او دربارة ایام کودکیاش چنین میگوید: «من یک عرب عراقیام و هرگز نمیتوانم روزهای زیبایی را که در وطن داشتم از ذهنم بیرون کنم. کودکی من در آنجا در میان منابع سرشار انسانی و تاریخی به رویا شبیه است. مدرسة ما لابهلای علفزارها و در دل طبیعتی سبز بود که امروز از آن فقط خرابههایی برجاست… شهر بغداد در آن ایام پر از آدمهای عجیب با ملیتها و مذاهب مختلف بود و پرورش در این محیط پر از تجربههای متفاوت شانس بزرگی برای من بود.» پدر زاها، محمد، فردی فعال در زمینة اقتصاد و پیشرو در حزب سوسیالدموکرات عراق بود. او فارغالتحصیل مدرسة LSE۲بود. مادرش شاغل نبود ولی زن فعال و پویایی بود که طراحی را به زاهای کوچک آموخت. زاها در این خانوادة فرهنگی بورژوا با تمکن نسبی مالی رشد یافت، چنانکه هر دو برادرش هم برای ادامة تحصیلات به کمبریج رفتند. کهنترین خاطرهای که زاها را در دنیای کودکانهاش به خانهسازی و طراحی دکور برای عروسکهایش تشویق کرده بود، خاطرة بازسازی خانة عمهاش بهدست یکی از دوستان معمار پدرش بود.
اتفاق شاخص دیگر در همان ایام، سفری بود که طی آن پدرش او را برای بازدید از بازماندههای تاریخی شهرهای سومری به شمال عراق برد: «تصاویر آن ابنیه و ویرانههای کهن هرگز از ذهنم خارج نشد. شاید همینها باعث شد که فضا و پلانهای شهری را همیشه در معماریام مد نظر داشته باشم.» تاریخ معماری با شکلگیری نخستین شهرها و رواج مفهوم مدنیت آغاز میشود. عراق امروزی نیز مهد تاریخ و مدنیت است. پس عجیب نیست که معماری در رگ و خون زاها حدید جاری است. «هر بار با شنیدن اسم عراق در گوشه و کنار قلبم بهدرد میآید.» چرا که کار معمار ساختن است و نه مشاهدة تخریب. و این وضعیت روبه نابودی وطنش او را رنج میدهد. از عراق چیز زیادی برجای نمانده است. این سرزمین مجروح باید درمان شود و اصلیترین مراکزی که به آنها نیاز دارد ـ خانه، بیمارستان و مدرسه ـ در آن ساخته شود. حدید میخواهد همانطور که با ساختن یک ساختمان برای دانشگاه امریکایی بیروت دینش را به لبنان (که مدتی در آنجا زیسته و تحصیل کرده بود) ادا کرد، برای زادگاهش هم مفید واقع شود و اساسیترین نیازهایش را برآورده کند، آن هم درست در زمانی که جهان از او توقع ساخت آسمانخراشها و سالنهای کنسرت را دارد
ادامه دارد......