شهرسازی و سیاست

حکومت مردم بر مردم و برای مردم هرگز محکوم به نابودی نخواهد بود

شهرسازی و سیاست

حکومت مردم بر مردم و برای مردم هرگز محکوم به نابودی نخواهد بود

جغرافیای شهری چیست؟

جغرافیای شهری چیست؟

تعاریف مختلفی در رابطه با جغرافیای شهری بیان شده است که به ذکر چند مورد از آنها می‌پردازیم:
1- جغرافیای شهری روی نظام فضایی و موقع شهر تأکید دارد و نظیر سایر شاخه‌های علم جغرافیا، علل پراکندگی مکان‌های شهری، تشابهات و تناقضات اجتماعی- اقتصادی میان آنها را در ارتباط با شرایط مکانی مطالعه می‌کند.
بر اساس تعریف فوق، جغرافیای شهری موارد زیر را تأکید می‌نماید:
-نظام داخلی شهرها و ماهیت الگوها به ویژه کاربری زمین و حوزه‌های اجتماعی در شهرها.
-بررسی روند این الگوها و شکل‌گیری آنها در طول زمان

2-  جغرافیای شهری درباره الگوهای فضایی پدیده‌های شهری، از نظر پراکندگی فضایی و نیز تأثیر متقابل فضایی آنها مطالعه کرده و همچنین روندها را در داخل شهرها بررسی می‌کند. 
3-  جغرافیای شهری، مطالعه جغرافیایی از شهرنشینی و حوزه‌های شهری است. در واقع، در جغرافیای شهری، در یک طرف جغرافیای سیستماتیک (نظام یافته) و در سمت دیگر جغرافیای ناحیه‌ای قرار می‌گیرد. پایگاه جغرافیای شهری میان این دو شاخه اصلی جغرافیا قرار دارد. 
جنبه‌های فضایی توسعه شهری از دو دیدگاه بررسی می‌شود:
الف- درون شهری:
در این قسمت، شهر به عنوان یک پدیده مجزا و منفک در سیستم سکونتگاهی مطالعه می‌شود که مباحثی مثل: کیفیت کاربری زمین، مورفولوژی شهری و کارکرد شهر از آن جمله است.
ب- برون شهری یا تأثیرات متقابل فضایی یک حوزه شهری در حوزه شهری دیگر:
در اینجا تأثیرات مادر شهرهای جهانی در مادر شهرهای ملی، ناحیه‌ای و تأثیرات شهر مسلط به سایر شهرها و نواحی کشور و وابستگی فضایی شهر و ناحیه مورد بررسی قرار می‌گیرد. 
مفهوم پراکندگی فضایی در جغرافیای شهری:
مفهوم آن شکل‌گیری پدیده‌های شهری در سطوح خطی، شبکه‌ای، سطحی و نظایر آن می‌باشد و در آن تأثیر متقابل فضایی، آمد و شد روزانه از محل کار به مرکز خرید، جابجایی محله مسکونی و مسکن در داخل شهرها و موضوعاتی از این قبیل بررسی می‌شود.
قلمروهای جغرافیای شهری:
شهرنشینی و شهرگرایی، سکونتگاه‌های انسانی را شکل دوباره می‌بخشد.شهرنشینی علت و محصول تغییرات مهمی است که از پراکندگی جغرافیایی مردم و فعالیت‌های اجتماعی- اقتصادی آنها در مکان ویژه‌ای به وجود می‌آید. شاید بتوان پدیده شهر و شهرنشینی را بدین شرح مورد بررسی قرار داد:
1- شهرنشینی به منزله تسلط امر تراکم در همه سازمان‌ها، مؤسسات، واحدهای مسکونی و افزایش جمعیت مکان‌های ویژه.
2- شهر به عنوان کانون اصلی عرضه خدمات به جمعیت متراکم در شهر و منطقه نفوذ آن.
3- شهر به عنوان تمرکز فعالیت‌های اقتصادی غیر کشاورزی در سکونتگاه‌های انسانی.
4- شهرنشینی به عنوان تسلط شیوه خاص زندگی و بیانگر سیر مدنیت و تمدن جوامع انسانی.
بدون شک، هیچ شاخه علمی، مثل جغرافیا، این چنین گسترده با شهر و زندگی شهری برخورد نمی‌کند.
در دوره‌های گذشته به طور سنتی جغرافیای شهری از موقع، موضع، وسعت، شکل، کارکرد، مورفولوژی و سازمان‌های داخلی شهرها بحث می‌کرد. اما به موازات توسعه شهرها، افزایش جمعیت شهرهای بزرگ، ظهور مسائل گوناگون و پیچیده اجتماعی- اقتصادی در داخل شهرها، ورود شهرهای بزرگ جهان سوم به سیستم اقتصادی جهانی ابعاد تازه‌ای در جغرافیای شهری به وجود آمد و تحلیل دقیق سیاسی و اجتماعی را در قلمرو جغرافیای شهری سبب گردید.
امروزه جمعیت‌یابی شدید شهرها به همراه مسائل اجتماعی- اقتصادی آنها شکل کاملاً تازه‌ای از شهر، شهرنشینی و شهرگرایی به وجود آورده است، از این رو امروزه، در بررسی‌های جغرافیایی شهرها، از ایدئولوژی حاکم بر شهرها، تحلیل تصمیمات حکومتی در ارتباط با خلق فضای فیزیکی و اجتماعی شهرها وابستگی به اقتصاد جهانی برای بررسی مسائل مهم شهرهای جهان سوم، عدالت اجتماعی، کیفیت دسترسی مردم شهرها به نیازهای اساسی، مکان‌گزینی همه سازمان‌ها و تأسیسات شهری نظیر کارخانه‌ها، پارک‌ها، بیمارستان‌ها، مناطق مسکونی، مناطق تجاری و صنعتی، مناطق فرهنگی، فرودگاه‌ها و ترمینال‌های مسافربری، مدارس، درمانگاه‌ها، منطقه گذران اوقات فراغت، حوزه‌های اجتماعی، علل دو قطبی شدن جهان سوم و ده‌ها موضوع شهری در ارتباط با فضای شهری سخن به میان می‌آید. از این رو، جهت‌گیری جغرافیای شهری، برای ورود به قلمروهای تازه، کاملاً با اقتصاد سیاسی،و نظام‌های حکومتی پیوند می‌خورد.
تا نیمه اول قرن بیستم به سبب افزایش جمعیت شهرها، ایجاد شهرکهای جدید با 5000 نفر جمعیت و حداکثر تا 40000 نفر لازم می‌نمود؛ اما هم‌اکنون شهرکهای اقماری شهرهای بزرگ در حدود 250000 نفر و حتی گاهی تا 400000 نفر را در خود جای می‌دهند. در نتیجه بر خلاف سابق که مکان‌های شهری در برابر مکان‌های روستایی قرار می‌گرفت، امروزه سیستم‌های شهری به صورت حوزه‌های مادر شهری منطقه شهرنشین، مجموعه‌های شهری و بالاخره به شکل مگالاپلیس (Megalopolis) ظاهر می‌شوند که در تمام آنها مادر شهرها، شهرهای بزرگ، شهرهای میانی، شهرکها و روستاها، در داخل مجموعه‌ها و سیستم‌های سلسله مراتبی قرار می‌گیرند و یک واحد منسجم و به هم پیوسته شهری را تشکیل می‌دهند که از شرایط سیستمی تأثیر می‌پذیرند و برخوردی سیستمی می‌طلبند. 
این سیستم شهری و سلسله مراتبی نه تنها به ناحیه جغرافیایی شهر سامان می‌دهد بلکه در جهان سوم از سیستم‌های مادر شهرهای جهانی شدیداً نیرو می‌گیرند؛ پس امروزه در جغرافیای شهری، درباره شهرها با توجه به ناحیه شهر و رابطه آن با دیگر نواحی جغرافیایی جهان مطالعه می‌گردد و ابعاد جغرافیای شهری با سیاستهای جهانی و ناحیه‌ای پیوند داده می‌شود.
در جغرافیای شهری سنتی، روی شرایط طبیعی، موقع و یا تنها به مورفولوژی شهرها تأکید می‌شد. امروزه در جغرافیای شهری، از شرایط فیزیکی حاکم بر شهرها دور می‌شود و به جای آن، همه پدیده‌های شهری ذر ارتباط با ایدئولوژی اهداف نظام‌های حکومتی، شرایط اجتماعی و اقتصادی مورد مطالعه قرار می‌گیرد، زیرا محیط ساخته شده شهری و ساخت فضایی از سیاست نظام‌های حکومتی منشأ می‌گیرد و گروه‌های انسانی و فعالیت‌های اجتماعی- اقتصادی آنها را در نقاط معین شهری جای می‌دهد. به سخن روشن، در زمان ما، این ساخت طبیعت شهر نیست که ساخت داخلی شهرها و مورفولوژی آنها را شکل می‌دهد بلکه این شرایط داخلی داخلی شهرها متأثر از ارزش‌های اجتماعی- اقتصادی نظام حاکم بر کشورها است که کیفیت کاربری زمین و سیاستهای برنامه‌ریزی شهری را تعین می‌کند. از این رو جغرافیای شهری جدید، با تحلیل ارزش‌های اجتماعی- اقتصادی کشورها، ساخت فضایی شهرها را بررسی می‌کند، و در نهایت ملاحظه می‌شود که ارزش‌های اجتماعی، متأثر از تفاوت‌های فرهنگی، مورفولوژی شهری و شرایط زندگی در شهرهای بزرگ را به شکل‌های گوناگون سامان می‌دهد. 
مورفولوژی شهر همواره با کارکرد آن پیوند محکمی دارد. انتقال صنایع از بخش‌های مرکزی شهرها به فضاهای بیرونی و حومه‌ها می‌توانند فعالیت و کارکرد کتابخانه‌ها، موزه‌ها، دانشگاه‌ها، مدارس و بیمارستان‌ها را را افزایش دهد و به همراه آن مورفولوژی بخش مرکزی شهرهای بزرگ نیز دچار دگرگونی شود. این نتیجه به دست می‌آید که در زمان ما تغییرات اجتماعی و اقتصادی سریعتر از تغییرات فیزیکی صورت می‌گیرد و محیط زیست انسانی نه از تغییرات فیزیکی بلکه از تغییرات اجتماعی تأثیر فوری می‌پذیرد. مطالعه و تحلیل این تغییرات اجتماعی- اقتصادی در ارتباط با ساخت فضایی شهر مورد تأکید جغرافیای شهری می‌باشد. از این رو امروزه در جغرافیای شهری، مفاهیم رشد و توسعه شهر به عنوان فرآیند اجتماعی و سیاسی بیش از سایر موضوعات بررسی و مطالعه می‌شود. 
مطالعه تطبیقی در جغرافیای شهری:
در جغرافیای شهری، مطالعه تطبیقی از شهرها، جغرافیدان را از جنبه‌های مختلف به افق‌های تازه‌ای می‌کشاند و او را با تضادها و گوناگونی‌های اجتماعی- اقتصادی در شهرها آشنا می‌سازد. جغرافیدانان در مطالعه تطبیقی به ریشه‌های نابسامانی‌های شهری پی می‌برد و سیاست‌گزینی مسئولین امر را در حل مسائل شهری به تحلیل می‌کشد.
در مطالعه تطبیقی، جغرافیدان، مثلاً در امر سیاست خانه‌سازی، به جای نسخه‌برداری از الگوهای خارجی با توجه به شرایط اجتماعی- اقتصادی جامعه خود میان الگوها، سیاست منطقی را انتخاب می‌کند. به طور کلی در جغرافیای شهری مطالعه تطبیقی که در واقع تحلیل نظریه‌های مختلف در موضوعات و مسائل شهری خواهد بود، از چند نظر دارای اهمیت است:
-در مطالعه تطبیقی، آگاهی از تضادها و پیشرفت‌ها و در نتیجه ریشه‌یابی آنها یک نوع تکان فرهنگی برای جغرافیدانان خواب‌آلود محسوب خواهد شد.
-جغرافیدان در مطالعه تطبیقی می‌تواند به بهره‌گیری نظریه‌ای در موضوع خاص بپردازد. به عبارت دیگر، مطالعه تطبیقی به جغرافیدان این امکان را می‌دهد که در مسائل شهری میان تضادها و و تفاوت‌های موجود به این واقعیت پی ببرد که چه چیزی در حل مسائل، اساسی و چه چیزی غیر اساسی است.
-در جغرافیای شهری، مطالعه تطبیقی به تحلیل تطبیقی می‌انجامد و تحلیل نظریه‌های اجتماعی را در شناخت مسائل شهری قوت می‌بخشد و حتی بدون این تحلیل‌های نظریه‌ای جغرافیای شهری به صورت جغرافیای توصیفی در می‌آید.
با توجه به موارد بالا، در جغرافیای شهری تحلیل تطبیقی نمی‌تواند شامل یک کشور خاص گردد زیرا برای یک کشور غالباً شرایط واحد اجتماعی و اقتصادی حاکم می‌باشد.
ابعاد اجتماعی و اقتصادی جغرافیای شهری:
در زمان ما، جغرافیای شهری، ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی عمیقی به خود گرفته است و در این راستا، حتی برخی از جغرافیدانان به ابعاد فضای شهری اهمیت کمتری می‌دهند. بدینسان که جغرافیدانان شهری به تحلیل رویدادهای شهری و کیفیت زندگی مردم بیش از ماهیت فضایی شهر اهمیت می‌دهند؛ زیرا این روند سیاسی و اقتصادی است که پیکربندی‌های فضایی شهر را سامان می‌بخشند و شهرهای متفاوتی را به وجود می‌آورند.
از طرفی عده‌ای از جغرافیدانان نیز علاوه بر به کارگیری نظریه‌های اجتماعی، مکتب‌های فلسفی و جامعه‌شناسی را نیز وارد مطالعات جغرافیای شهری می‌کنند. پس لازم است که در تحلیل روابط میان فعالیت‌های انسانی و ساخت فضایی شهر از طریق مکتب‌های سیاسی و تحلیل نیروهای جهانی به بررسی پرداخت تا تفاوت‌ها و قطب‌بندی‌های فضایی- مکانی کاملاً شناخته شود. 
بین‌المللی شدن سرمایه، تنها یکی از ابعاد جدید ساخت جهانی است که قادر است در تجدید سازمان فضایی تولید به همراه تکنولوژی پیشرفته حمل و نقل و ارتباطات مکان‌یابی مجدد تولید را از طریق اقتصاد جهانی عملی سازد. بدینسان ملاحظه می‌شود که رقابتهای مادرشهرهای جهانی به آینده اقتصاد سیاسی ملی و اقتصاد سیاسی بین‌المللی وابسته می‌گردد.
نتیجه آنکه عامل اصلی در ساخت شهرها با تصمیمات سیاسی در سطح محلی و جهانی ارتباط پیدا می‌کند. به سخن دیگر هرفضای جغرافیایی، هر چشم‌انداز جغرافیایی و هرمحیط ساخته شده، از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در سطوح محلی، ناحیه‌ای و جهانی تأثیر می‌پذیرد و شکوفایی، رکود و توقف اقتصادی، توسعه اجتماعی و کیفیت زندگی مردم در شهرها با شرایط فوق ارتباط پیدا می‌کند. این شرایط می‌تواند شهرها را به صورت دو قطبی در آورد که در یک سمت آن، منطقه پر‌رفاه قرار می‌گیرد و در طرف دیگر شهر، سالمندان کم درآمد، بی‌خانمانان شهری، اقلیتهای قومی – نژادی و منحرفین اخلاقی، در دنیایی جدا از منطقه پر رفاه شهر به زندگی خود ادامه می‌دهند.
مطالعات ماکرو و میکرو در جغرافیای شهری:
مطالعات ماکرو (کلان) در شهرنشینی، بررسی روابط و تأثیرات مرکز- پیرامون در نظام اقتصاد جهانی است؛ بدینسان که در مطالعه کلان‌شهر و شهرگرایی، هم از سیستم شهرنشینی و شهرگرایی ملی سخن به میان می‌آید و هم تأثیرات نفوذ خارجی، میزان وابستگی اقتصادی و سیاسی به مرکز، الگوهای فضایی ملی و تحول آنها بررسی می‌شود. 
در مطالعه کلان از شهرهای جهان سوم، هر جغرافیدان باید بر پنج عامل اساسی تأکید کند:

الف) سیاست تصمیم‌گیری و نحوه تأثیر پذیری شهرگرایی از اقتصاد جهانی؛
ب) جریان سرمایه؛

ج) پخش و نو‌آوری؛

د) مهاجرت؛

ھ) حکومت به منزله یک عامل اقتصادی.
به طور کلی در مطالعه کلان از شهرنشینی و شهرگرایی در جهان سوم، لازم است که تحلیل عمیق سیستم‌های شهری با توجه به سیستم سلسله مراتبی وابستگی‌های بین‌المللی صورت بگیرد. روشن است که در صورت عدم تحلیل این روند نمی‌توان به واقعیت‌های فضای زندگی شهری در سطوح ملی پی برد.
مطالعه میکرو (خرد) از شهر، بررسی جغرافیایی یک شهر است که در آن از مورفولوژی شهری، اقتصاد شهری، سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی در شهرها، سخن به میان می‌آید.
متأسفانه در جغرافیای شهری در اغلب موارد، به ندرت مطالعات مربوط به کلان و خرد در ارتباط با هم و در یک جامعیت علمی و یکپارچه بررسی می‌شود. 
سطوح تحلیلی در جغرافیای شهری:
دیوید هربرت و دیوید اسمیت، جغرافیدانان معروف انگلیسی، در تحلیل مسائل جغرافیای شهری از سطوح چهارگانه‌ای نام می‌برند که فشرده‌ای از نظریات آنها بدین شرح است:
1- اقتصاد سیاسی و جغرافیای شهری: 
در این نگرش، تأکید روی ایدئولوژی‌ها، ارزش‌ها و سنت‌های یک جامعه و اساس اقتصادی آن در مسائل شهری از الویت خاصی برخوردار می‌باشد در این دیدگاه، مرزهای رشته جغرافیا کمتر مورد نظر می‌باشد و هدف اصلی ریشه‌یابی مسائل و راه‌های حل آن مورد توجه است. روشن است که دیدگاه اقتصاد سیاسی در جغرافیای شهری مسائل جامعه شهری را به صورت گسترده و با تأکید در شیوه تولید مسلط بر آن به تحلیل می‌کشد. چنین تحلیلی، جغرافیای شهری را در ردیف مطالعات چند رشته‌ای قرار می‌دهد. در این مکتب، نیروهای به وجود آورنده مسائل شهری در جهت حل مسائل جامعه شهری، تعدیل و یا حذف می‌شوند بدینسان که از تحلیل اقتصاد سیاسی که از مسائل شهری به عمل می‌‌آید تنها روی سه عامل مهم تأکید می‌شود:
اقتصاد بازار ،   رفاه اجتماعی  و  شیوه تولید.
به نظر جغرافیدانان معتقد به مکتب اقتصاد سیاسی – که فعالترین جغرافیدانان معاصر دنیا را تشکیل می‌دهند – در تحلیل فضاهای جغرافیایی، ساختهای اجتماعی را نمی‌توان از ساختهای فضایی جدا کرد.
2- تحلیل تخصیص منابع و جغرافیای شهری:
در این دیدگاه، تخصیص منابع و قدرت، شامل تولید کالا، مقدار کالا، کیفیت توزیع کالا میان مصرف‌کنندگان، انتخاب الگوی مناسب تولید و توزیع کالا، تأثیر شرکت‌های چند ملیتی در تخصیص منابع. سنجش کارایی بخش خصوصی، میزان دخالت و نظارت دولتها در تخصیص منابع، کیفیت عرضه خدمات، اهداف اجتماعی- اقتصادی و بالاخره میزان رضایت مردم از تخصیص منابع مورد مطالعه قرار گرفته و از توزیع قدرت میان گروه‌های مختلف جامعه صحبت می‌شود، زیرا قرار گرفتن قدرت در دست عده‌ای در تخصیص منابع به گروه معینی تأثیر می‌گذارد. در این سطح، میزان قدرت بخش عمومی و بخش خصوصی در شناخت کیفیت زندگی مردم شهرها به طور جداگانه‌ مطالعه می‌شود، تا میزان هزینه‌های عمومی در رفاه اجتماعی جامعه شهری به خوبی تعیین گردد. روشن است که تخصیص هزینه‌های دولتی به احداث بزرگراه‌ها مکان‌گزینی صنعتی، ایجاد پارک‌ها، بیمارستان‌ها، دانشگاه‌ها، مدارس و نظایر اینها به حل بسیاری از مشکلات مردم شهری می‌انجامد. البته در صورت تخصیص این منابع به شهرهای بزرگ جهان سوم، مسائل تازه‌ای در سیستم‌های شهری کشورهای جهان سوم به وجود می‌آید.
بنابراین تحلیل عمیق تخصیص منابع می‌تواند به تعادل بخشی از پراکندگی و تراکم جمعیت و کارکردها در جامعه شهری یک کشور و نواحی جغرافیایی آن بیانجامد و از بسیاری از نارسایی‌ها و کمبود‌ها بکاهد. در این دیدگاه، کارکرد دولتها، میزان سرمایه‌گذاری در نیازهای اساسی مردم، تأمین هزینه‌های لازم بر نظارت بر مؤسسات مالی و شرکت‌های بزرگ و نحوه تأثیرگذاری این عوامل برکیفیت زندگی مردم شهرها و فضایابی شهری مورد بررسی واقع می‌شود. به موازات تحلیل شرایط بالا، توان نیروهای خارجی تأثیر گذار، جریان پول به وسیله بازارهای بین‌المللی پول، تصمیم به سرمایه‌گذاری در جهت سودیابی‌های بین‌المللی و ثبات سیاسی در کشورها که همه به نحوی در ساختارهای شهری- ناحیه‌ای مؤثر می‌افتد، مورد تأکید قرار می‌گیرد. چنانکه ممکن است در اثر ورود تکنولوژی سرمایه‌بر، کارگران کارخانه‌های محلی بیکار شوند و یا هزینه‌های مصرفی برای ساختمان واحدهای مسکونی کاهش یابد. پس کنترل و یا عدم کنترل جریان پول می‌تواند فضای شهری- ناحیه‌ای ویژه‌ای خلق کند و شرایط زندگی خاصی را بر جامعه شهری تحمیل نماید.
3-  مدیران شهری و جغرافیای شهری
در سطح سوم از تحلیل، بر نقش تصمیم‌گیری‌های کلیدی در زمینه مسائل شهری تأکید می‌شود که در اینجا منظور از تصمیم‌گیرندگان، همانا مدیران و مسؤولان سازمان‌های شهری می‌باشد، بدینسان که مدیران شهری به مسؤولانی اطلاق می‌شود که در سیستم تخصیص منابع، تصمیمات آنها، محیط زیست شهری خاصی می‌آفریند. هر جند که تصمیمات آنها در داخل یک سیستم مشخص سیاسی یا اقتصادی صورت می‌گیرد. اما در هر حال تصمیمات این عده در سطوح محلی تأثیر گذار می‌باشد.
4- محیط محلی و جغرافیای شهری
در این دیدگاه، سطح چهارم از تحلیل، بیشترین بخش تحقیقات جغرافیای شهری صورت می‌گیرد. بدینسان که نتایج اجتماعی و فضایی حاصل از عوامل تأثیر گذار به روشنی تبیین می‌شود و می‌توان شاخص‌های اجتماعی، رفاه اجتماعی و کیفیت زندگی مردم شهر را تحلیل کرد.
با در نظر گرفتن چهار تحلیل فوق، می‌توان گفت که امروزه در جغرافیای شهری، نمی‌توان به مرزهای ثابتی دست یافت و شاید جغرافیای شهری به یک رشته علمی میان رشته‌ای بیشتر نزدیک باشد. از این رو، مدل‌ها و نظریه‌های آن همواره در مسیر تغییر و تکامل می‌باشد. 
نتیجه‌گیری از سطوح تحلیلی در جغرافیای شهری:
تخصیص منابع با توجه به میزان تأکید بر عدالت اجتماعی، رضایت جمعیت شهری را به دنبال خواهد داشت. زیرا تخصیص منابع به همراه عدالت اجتماعی، مردم شهری را از جهت سهولت دسترسی به امکانات درمانی، زمان رسیدن به محل کار، هوای پاک، آب سالم، مسکن مناسب، الگوی مناسب تولید و توزیع یاری می‌دهد و چون میزان این قبیل منابع در شهرها محدود می‌باشد، در صورت عدم کنترل در توزیع آنها، تعداد معدودی از مردم شهری می‌توانند از این منابع بهره‌مند شوند.
در شهرهای امروزی، به ویژه مادر‌شهرها، نه تنها منابع و کالا، حتی زیباییهای طبیعی نیز محدود می‌باشد. از این رو، همه مردم شهری آرزومندند که از این زیباییهای طبیعی بهره‌مند گردند. با توجه به موارد بالا، در شهرهای امروزی ما با سه تحلیل مشخص با کنترل منابع سر و کار داریم:
1- قدرت سیاسی در ارتباط با کنترل منابع؛
2- توان اقتصادی در ارتباط با کنترل منابع؛
3- شخصیت و اعتبار اجتماعی در ارتباط با کنترل منابع؛
پس در تخصیص منابع، کیفیت استفاده از قدرت سیاسی در امر تولید، سیستم تولید و مصرف، میزان دخالت دولتها در امر تخصیص منابع، میزان کارآیی بخش خصوصی و عمومی و بالاخره تأثیرات شرکتهای چند ملیتی بسیار مؤثر می‌افتد.
در شهرهای امروزی، عده‌ای از مردم نمی‌توانند به منابع موجود و امکانات شهری دسترسی کامل داشته باشند از آن جمله می‌توان به سالمندان بی‌حقوق، مهاجرین بیکار و خانواده‌های کم درآمد، زنان فقیر بی‌سرپرست، کارگران غیر فنی، معلولین و نظایر آنها اشاره کرد، که این شرایط در همه شهرهای جهان، با شدت و ضعف مشاهده می‌شود.
با توجه به محدودیت‌های دولتی در تخصیص منابع هر یک از سازمان‌های دولتی سهمی از هزینه‌های خود را به خدمات عمومی از قبیل بهداشت و درمان، خانه‌سازی، آموزش و خدمات اجتماعی اختصاص می‌دهند. تصمیم‌گیری در مورد اختصاص سهمی از هزینه‌ها به وسیله مدیران سازمان‌های دولتی صورت می‌گیرد. پس لازم است در حل مسائل شهرهای امروزی مدیران مسؤول سازمان‌های شهری از کارایی و تخصص بیشتری برخوردار گردند.